«سینما است و فرانسه» یا بهتر بگوییم «فرانسه است و سینمایش». تولد صنعت سینما به فرانسه سال ۱۸۹۵ و برادران لومیر باز می گردد. اما جدای از خلق این صنعت هنری زیبا و خلاقانه، فیلم های قابل توجهی توسط فرانسویان ساخته شده که همواره جزو بهترین و پیشروترین فیلم های عصر خود بوده اند. سینمای فرانسه اگر چه زرق و برق هالیوود را ندارد اما همواره در زمینه نوآوری طلایه دار بوده و می توان آن را بعد از هالیوود در رتبه دوم بهترین صنعت سینمایی جهان قرار داد. اگر چه فیلم های قابل توجه زیادی در ژانرهای متفاوت در طی سال های گذشته در فرانسه ساخته شده است اما ژانر جنایی سینمای فرانسه را می توان جذاب ترین ژانر جنایی در جهان دانست که همواره در این عرصه حرف اول را زده است.
ژانر جنایی فرانسه شامل فیلم های تریلر-جنایی و فیلم های نوآر است که برای اولین بار در دهه ۱۹۴۰ به مخاطبان عرضه شد. در آن دوران معرفی سبک جنایی نوآر باعث به چالش کشیدن هالیوود شد که قدرت اصلی در زمینه تولید فیلم های جنایی را در دست داشته و بخش زیادی از تولیدات سینمایی به این ژانر اختصاص داشت. این ژانر که در سینمای فرانسه با نام ژانر پلیسی (policier) شناخته می شود با فیلم های گانگستری ژان پیر ملویل و دنیای نوآر هنری جورجس کلوزو باعث شد که سبک فیلم های کلاسیک نوآر فرانسه تحت تاثیر قرار گرفته و موج جدیدی از فیلم های پلیسی ساخته شوند. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با بهترین فیلم های جنایی و یا به عبارتی فیلم های پلیسی سینمای فرانسه آشنا کنیم که هیچ کس در شاهکار بودن آن ها تردید ندارد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم جنایی و پلیسی سینمای فرانسه که شاهکارهایی شایسته ستایش هستند [قسمت اول]
۵- ضربان قلب من متوقف شده است (۲۰۰۵)
در روح یک جوان همیشه قدرت و اشتیاق موج می زند که میل به پیشرفت داشته و می تواند در مسیرهای متفاوتی قدم بگذارد. در طرف دیگر همیشه چیزهایی وجود دارند که که می خواهیم یا نیاز داریم آن ها را انجام دهیم اما مسیر زندگی ما آنچنان مناسب پیش نمی رود که ما را به آن ها برساند. توماس، مردی که در فیلم جنایی-درام ژاک ادویار در سال ۲۰۰۵ با عنوان «ضربان قلب من متوقف شده است» (The Beat That My Heart Skipped) چنین مسیر بی ثمری را در زندگی اش می پیماید.
او نماد یک انسان بی مصرف و شبه پارازیت است که با بی رحمی تمام مستاجران را از خانه هایشان بیرون می اندازد تا بتواند در شغلش در حوزه املاک موفق عمل کرده باشد. این یک شغل خانوادگی است که از طرف پدر بی عاطفه اش به او رسیده است. کار سخت و از لحاظ روحی ویرانگر روزمره اش تمام انرژی او را می گیرد و دست های طمع ورز درونش که هنوز به خواسته هایشان نرسیده اند را آشکار می سازد. توماس همواره بی قرار بوده و آماده است تا هر آنچه که همزمان شغلش مطالبه می کند و قلبش آن را تقبیح می کند را ارائه دهد. تنش وجودی درون شخصیت توماس با مادرش مقایسه می شود، مادری که یک پیانیست موفق بوده و توماس قلباً می خواهد پا جای پای مادر خود بگذارد.
اما به جای رسیدن به این هدف، توماس مجبور می شود که پای در مسیر خشونت بی حد و حصر گذاشته و بدین ترتیب او رفته رفته و در طی تجربیاتی شکنجه وار به درون یک کالبد روان رنجور که به سختی برای روح او مناسب است فرو می رود. شاید داستان او کلیشه ای به نظر برسد اما توماس یک شخصیت بسیار متمایز و مشخص دارد و فیلم چیزی فراتر و بهتر از روانشناسی یک مرد خوب گرفتار شده در شرایط ناخوشایند زندگی خود دارد.
۴- آپارتمان (۱۹۴۷)
فیلم نوآر بسیار تاثیرگذار و بی نقص هنری جورجس کلوزو با عنوان «آپارتمان» (Quai des Orfèvres) یکی از بی نقص ترین آثار سینمایی فرانسه پس از پایان جنگ جهانی دوم است. این فیلم که انسان را به یاد اکسپرسیونیزم آلمانی می اندازد با شیوه فیلم برداری خارق العاده ساخته شده که فیلم های فرانسوی و آمریکایی بعد از خود را به شدت تحت تاثیر قرار داد. به دلیل سبک فیلم برداری و لوکیشن های منحصر بفرد داستان که خود مانند شخصیت های داستان حرفی برای گفتن دارند، می توان این فیلم را یکی از بهترین فیلم های راآلود تاریخ سینما دانست.
مائوریس مارتینیو یک پیانیست متمول است که با یک بازیگر جاه طلب از طبقه اجتماعی پایین تر ازدواج کرده است، زنی که در فیلم با لقب «جنی لامور»شناخته می شود. مائوریس مردی خودخواه و بسیار تملگ گراست در حالی که همسرش زنی بسیار مغرور و تازه به دوران رسیده به نظر می رسد. وقتی که یک تاجر پیر با ارائه پیشنهاد بازی در یک فیلم قصد اغوا کردن جنی را دارد، جنی پیشنهاد او را می پذیرد. همسر او که از ماجرا مطلع شده سعی در شکست دادن رقیب خود دارد اما قبل از این که بتواند حرکتی انجام دهد، تاجر پیر کشته می شود.
این فیلم بیش از یک مرکز ثقل دارد و با داستان پیچیده و همیشه در حال غافلگیر کردنش، شخصیت هایی چند بعدی و چند لایه و بن مایه های اگزیستانسیالیستی به یکی از بهترین فیلم های ژانر پلیسی جنایی تبدیل شده است. بهتر از همه اما سبک گیرا و واقع گرایانه ای است که در فیلم نسبت به روایت دیدگاه طبقه مرفه و ثروتمند آن زمان در پیش گرفته می شود. اگر چه سبک فیلمبرداری فیلم بیش از پیش مخاطب را درگیر داستان می سازد اما بنیان اخلاقی و رفتاری هدف گرفته شده در فیلم که بسیار پیچیده تر و عمیق تر از ظاهر ماجراست را باید نقطه قوت اصلی فیلم پلیسی جنایی «آپارتمان» دانست.
۳- دسته غریبه ها (۱۹۶۴)
او در مورد عشق و الهام بخشی سخن گفته است، در مورد بیگانگی، تنهایی و جدا افتادن. او حتی در مورد دشمنی های وجودی لایه های عمیق و مبهم فلسفه نیز سخن گفته است. اما بدون شک هیچ کسی نتوانسته مانند ژان لوک گدار قلب یک خلافکار و جانی را به خوبی و زیبایی به نمایش بگذارد. برای ژان لوک گدار قاتل و قربانی معنایی ندارد زیرا این دو کیفیت همواره در یک جسم و ذهن متبلور می شوند. گدار در فیلم پلیسی جنایی بی نقص خود با نام «دسته غریبه ها» (Band of Outsiders) در سال ۱۹۶۴ به ترکیب عناصر زیبایی شناختی همیشه پیروز سینمای کلاسیک با یک پروژه روانشناسانه از شخصیت های معمولی می پردازد و اجازه می دهد که تمامی حساسیت ها، نقطه ضعف ها، خطاها و زیبایی های خام انسانی شخصیت ها در پوششی غم انگیز در برابر چشمان مخاطب به نمایش درآید.
شخصیت های او در این فیلم آن دلفریبی مالیخولیایی شخصیت زان پل بلموندو در «از نفس افتاده» یا آنا کارینا در «گذران زندگی» را ندارند بلکه جذابیت آن ها به شیرینی دست و پا چلفتانه گروهی نوجوان شباهت دارد. دو مرد جوان که به خودآگاهی نسبی رسیده اند، تحت تاثیر فیلم های گانگستری آمریکایی، پس از ملاقات با یک زن نابالغ و خام تصمیم به سرقت از آپارتمان محل سکونت او می گیرند. این ظاهر ماجرای فیلم است که در آن این سه شخصیت جوان جولان می دهند اما در بطن داستان با نیازهای روانی و تردیدهای شخصیتی آن ها روبرو می شویم. به جای تمرکز کردن بر اجرای عمل جنایتکارانه خود، آن ها همان کاری را می کنند که عدم بلوغ جوانی به آن ها تحمیل می کند.
۲- بورسالینو (۱۹۷۰)
فیلم پلیسی جنایی «بورسالینو» (Borsalino) به کارگردانی ژاک دری، یک فیملساز فرانسوی که به خاطر فیلم های جنایی و تریلر خود در دهه های ۱۹۶۰و ۷۰ به شهرت رسید، یک فیلم گانگستری به تمام معناست. آلن دلون و ژان پل بلموندو دو شخصیت اصلی و جنایتکار فیلم را بازی می کنند و بدین ترتیب شانس شکست داستان و عدم موفقیت فیلم در گیشه با حضور این دو ستاره به صفر رسید. در کنار هم قرار گرفتن این دو بازیگر باعث تولید تصویری گذشته گرایانه شد که برای عاشقان این ژانر بسیار جذاب و نوستالژیک بود.
در دهه ۱۹۳۰ در شهر مارسی، فرانسوا کاپلا و روچ سیفردی دو مرد جوان هستند که برای قدرت و شهرت تلاش می کنند. علیرغم اختلافات مشهود در ابتدای داستان، این دو تصمیم می گیرند که شریک و دوست هم باشند تا در دنیای جرم و جنایت به قدرت اصلی شهر تبدیل شوند. مشارکت این دو خیلی زود با موفقیت همراه است و آن ها خیلی زود پله های ترقی در سازمان مافیایی منطقه ای را طی می کنند. اما به محض وارد شدن به دنیای پر از خشونت و خونریزی مافیا، این دو در می یابند که دیگر راه فراری ندارند.
جدای از تعریف یک شرایط زمانی و مکانی معتبر برای چنین داستان و محتوایی، فیلم پلیسی جنایی «بورسالینو» چیزی بسیار فراتر از یک فیلم جنایی با بازی بهترین ستارگان سینمای فرانسه است. این فیلم داستانی جذاب و تاثیر گذار از چهره واقعی دنیای جرم و جنایت است که با ماهیت اعتیاد و قمار شباهت زیادی دارد. در ابتدا پیروزی های آسانی بدست می آید اما بعد از آن است که نوبت به ریسک های خطرناک و کابوس گونه می رسد، شما را به رشته مسموم کننده قدرت گره می زند و در نهایت شما را تماماً در خود می بلعد.
۱- آسانسوری به سوی دار اعدام (۱۹۵۸)
فرانسه سال ۱۹۵۸ است و کارگردانی جوانی ۲۶ ساله به نام لویی مال اولین فیلم خود را می سازد. این فیلم پلیسی جنایی «آسانسوری به سوی دار اعدام» (Elevator to the Gallows) نام دارد که در حال حاضر منتقدان سینما آن را سنگ بنای آغاز موج نو سینمای فرانسه می دانند، پیش از آن که ژال لوک گدار و فرانسوا تروفو دست به ساخت شاهکارهای خود بزنند. به هر ترتیب اما کشیدن خطی مشخصی بین ژانرهای سینمایی بسیار پیچیده و البته بی فایده است.
فیلم پلیسی «آسانسوری به سوی دار اعدام» یکی از بهترین فیلم های نوآر فرانسوی است که الهام بخش بسیاری از کارگردانان مطرح سینما در فرانسه و خارج از آن شد. هیچ کسی غیر از جین موریو نمی توانست نقش اصلی فیلم را بازی کند. چهره او زیبایی، سودا زدگی و چشمان سیاه زنی را دارد که به خاطر عشق دست به هر کاری می زند. مردی که او را شیفته خود کرده قصد دارد شوهر ثروتمندی را به قتل برساند و همسر و ثروت هنگفت او را تصاحب کند. او باید این کار را با کشیدن نقشه ای بی نقص انجام دهد که البته موفق به این کار نمی شود. در حالی که او در طول شب در آسانسور گرفتار شده، یک نوجوان و دوستش ماشین او را به سرقت برده و در یک جنایت هولناک گرفتار می شوند.
البته او برای فرار از قتلی که توسط ربایندگان ماشینش رخ داده یک دلیل موجه دارد اما مردی که در چند طبقه بالاتر از محل گرفتار شدن او به قتل رسیده کار را برای او دشوار می سازد. در این حین موریو از غیبت مرد محبوب خود شگفت زده شده و به این نتیجه می رسد که عشق جدید زندگی اش او را ترک کرده است. لویی مال، در یکی از سکانس های بی نظیر تاریخ سینما، پیاده روی موریو در خیابان را به تصویر می کشد که دیوانگی زن داستان را به شیوه ای باورپذیر به بیننده القا می کند. او با اتفاقات مرگبار داستان کمترین ارتباط را دارد اما از لحاظ روانی و عاطفی بیش از هر شخصیت دیگری عواقب این اتفاقات را متحمل می شود. افکار تراژیک و عواقب آن ها تمامی شخصیت های فیلم را درگیر خود می سازد.
کابوس های زنده: ۱۰ فیلم ترسناک روانشناسانه برتر و جذاب سینما در قرن ۲۱ [قسمت اول]
کامل ترین و بهترین فیلم های هر ژانر سینمایی تمام دوران را بشناسید [قسمت اول]
۱۰ اثر سینمایی که بی نقص ترین فیلم های قرن ۲۱ لقب گرفته اند [قسمت اول]
۱۰ فیلم انتقامی دیدنی و شاخصی که هیچ کس حرفی از آن ها نمی زند [قسمت اول]
نوشته ۱۰ فیلم جنایی و پلیسی سینمای فرانسه که شاهکارهایی شایسته ستایش هستند [قسمت دوم] اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.