نقد و بررسی بازی VANE
"به قلم علیرضا رزمجویی"
نقد این بازی براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
پروازی از سردرگمی
اجبار با تعریفِ بازی در تضاد است. ما همه میخواهیم که کنترل بازی را به دست بگیریم، نه اینکه اجازه دهیم بازی در تمام مدت ما را به دنبال خود بکشاند. از سوی دیگر، آزادی عملِ بیش از حد میتواند باعث سردرگمی شود و اینجاست که پایِ سرنخ دادن به داخل بازیها باز میشود. Vane عنوانی مستقل و بصورتی مخفیکارانهای نوآورانه است که میتوان از آن به عنوانِ آزمایشی برای تشخیصِ حداقل میزانِ هدایت و سرنخ دادن به مخاطب نام برد. آزمایشی سرشار از ریسک که نتایج جالبی به دنبال دارد.
با دیدن Vane ممکن است بلافاصله به یاد عناوینی مانند The Last Guardian یا Rime بیفتید. عناوینی که زبانِ نمادینی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب خلق میکنند و صرفا از نمونههای آماده بهره نمیگیرند. Vane نیز همین روند را در پیش گرفته است، با این تفاوت که زبان موجود در آن، بسیار رقیقتر بوده و در واقع در مواقعی حتی صدایِ آن به مخاطب نمیرسد.
خود را در نقش پرندهای تصور کنید که در جهانبازی کویری رها شده است. در هر جهتی میتواند حرکت کرده و خود را به باد بسپارد. جهانی که به جز پرندگان، در ابتدا نشانهی زندگی دیگر در آن دیده نمیشود و بنظر میرسد از زمانی که زندگی در آن جاری داشته است، مدت بسیار زیادی گذشته است. این دنیایِ ساکن و کمتلاطمی که Vane در اوایل بازی ارائه میدهد، زمینهای مناسب برای چیزی است که میخواهد در آن آزمایش کند.
اگر در ابتدای بازی انتظار دارید که بازی مانند بسیاری از عناوین دست شما را بصورتی مستقیم برای هدایت کردن خواهد گرفت، پس اشتباه میکنید و این ذهنیت مطمئنا شما را در دردسر میاندازد. میتوانید در این دنیای وسیع خود را گم کنید و از اینکه صدایِ راهنمایی به شما نمیرسد، آشفته و کلافه شوید. در واقع در بازی مرز بسیار باریکی از سرنخ دادن و رها کردن مخاطب به حال خود وجود دارد که مانند شمشیری دو لبه بعضا باعث سردرگمی شده و بعضی مواقعی حسی فوقالعاده از اکتشاف را به شما میدهد. بعضا درخششهایی را در دوردست خواهید دید که مشخصا زبانِ بازی برای ارتباط برقرار کردن با شماست. حالا میدانید به کدام سمت حرکت کنید. اما وضعیت زمانی چالشزا میشود که بازی ابدا سعی نمیکند به شما بگوید در آنجا باید چه کاری انجام دهید. این زمانی آزاردهندهتر میشود که حس پرواز و کنترل این پرنده اصلا و ابدا جذاب نیستند و اکثرا برای رسیدن به یک مقصد و نشستن روی یک مکان مشخص تقلا خواهید کرد.
به عنوان پرندهای که قابلیتی بشدت محدود دارد و اثرگذاری زیادی نمیتواند روی محیط انجام دهد، باید دیگر پرندگان را به نحوهای متحد کرده تا تاثیری بر روی محیط بگذارید و معماهای مخفیکارانهی بازی را حل کنید. این زمانی که خودتان بتوانید با کمی دقت معما را حل کنید، بشدت جوابگو میباشد و با توجه به اینکه بدون کمک خودِ بازی، به این دستاورد رسیدهاید، حس رضایتمندی بسیاری را منتقل خواهد کرد اما وقتی در این جهانباز رها شدهاید، همه چیز میتواند شما را از مسیر اصلی خود دور کند و ممکن است به دنبال نشانههایی بروید که در واقع نشانه نیستند. بنابراین چیزی که Vane سعی در انجام آن داشته است، در مواقعی نکتهی عطف بازی و در مواقعی نیز بسیار سردرگمکننده است.
پس از مدتی کشف خواهید کرد که این پرنده میتواند به یک پسربچه تبدیل شود و از این جابهجایی بین دو شکلِ پرنده و انسان میتوانید برای حل معماها برای پیشروی در بازی استفاده کنید. معماهایی که اکثر آنها به این جابهجایی بین دو شکل تکیه دارند و نوآوری و تنوع بالایی در آنها دیده نمیشود. پس از منطقهی کویری و ساکنِ ابتدای بازی، وارد مناطقی تاریک خواهید شد که جنب و جوش محیطی زیادی میتوان در آنها مشاهده کرد. از پرندههایی که مانند شما میتوانند به انسان تبدیل شده گرفته تا دنیایِ بازی که بر اثر طوفان و تخریب مرتبا در حال تغییر است. این تغییر اتمسفر بازی اثری بر روی نوع معماها یا بطور کلی گیمپلی بازی ندارد و تقریبا همان کارهای معمول را برای پیشروی انجام خواهید داد.
تنوع در بازی صرفا به اتمسفرِ خیرهکنندهی محیطها و طراحی هنریِ فوقالعادهی بازی که انگار در حال تماشای کانسپتآرتهای متحرک هستید، محدود میشود و بازی بهرهی بسیاری از محیطهای متنوع خود برای ارائهی چالشهای جدید، نبرده است. علاوه بر گرافیک هنریِ زیبا و اتمسفرِ گیرای بازی، Vane از موسیقی نیز به عنوان ابزاری نوآورانه برای هدایت شما استفاده کرده است. پس از مدتی که با قوانین ضد و نقیض بازی در راهنماییهای رقیقِ شما عادت کردید، از موسیقی نیز برای اینکه تشخیص دهید در حال انجام کار درست یا اشتباه هستید نیز میتوانید استفاده کنید. موسیقی منحصربفرد بازی که میتوان گفت درصد بالایی از صدای بازی را به خود اختصاص داده است و خبری از صداگذاریهای محیطی بسیاری نیست، به خوبی با وقایعی که در حال رخ دادن است ترکیب میشود و با بالاگرفتن و تنشزاتر شدن، به مخاطب خبر میدهد که در راه درستی قدم گذاشته است.
بنابراین میتوان گفت که Vane از نظر سمعی بصری نه تنها فوقالعاده است بلکه از آنها بصورت نوآورانهای برای بهبود گیمپلی نیز بهره گرفته است اما زمانی افسوس خواهید خورد که متوجه شوید بازی از لحاظ مکانیکی فراتر از راهنماییها و زبانِ ضد و نقیضش که در ابتدای بازی از آن سخن گفتیم، نقص دارد. Vane زمانی از خط قرمزِ یک عنوان قابل تحمل با ظاهر و صدایی فوقالعاده میگذرد که شما را در هنگامی که بصورتی سردرگم در حال تقلا برای پیدا کردن راه پیشروی هستید، با حجمی بزرگ از مشکلات تکنیکی و باگهای عجیب و غریب تحریک میکند.
سناریویی را در نظر بگیرید که پس از چند دقیقه فکر میکنید جواب معمایی چند مرحلهای را پیدا کردهاید. اما راهی که به ذهنتان رسیده است را امتحان میکنید و این جوابگو نیست. بنابراین به سراغ راههای دیگر میروید، در محیطهای بزرگ بازی خود را گم میکنید تا شاید یک سرنخ دیگری پیدا کنید، دوباره به ابتدای مرحله بازمیگردید و تمام راههای ممکن را امتحان میکنید. اما در نهایت متوجه میشوید که همان راهی که ابتدا به ذهنتان رسیده است راهحل درست بوده است و صرفا با باگی روبهرو شدهاید که از وجودش خبر نداشتید و جلوی پیشروی شما را گرفته بود. شاید بتوان گفت بدترین نوعِ باگ زیرا بصورتی مخفیکارانه عمل میکند!
علاوه بر این بازی سرشار از باگهای گرافیکی، باگهایی که مربوط به راه رفتنِ و گیر کردن در بین موانع و پلتفرمینگِ بسیار شلختهی بازی است و همینطور باگهایی که به طور کل باعث میشود نتوانید به پیشروی ادامه دهید و مجبورتان میکند دوباره از ابتدای مرحله بازی را شروع کنید، میباشد. این موارد زمانی کلافهکنندهتر میشود که متوجه شوید چکپوینتی در بازی وجود ندارد و بازی تنها در ابتدایِ مراحل خود که تعداد آن فقط به 4 عدد میرسد، ذخیره میشود!
عنوانی که حدود 2 تا 3 ساعت گیمپلی دارد اما پر از مشکلاتی است که ممکن است باعث شود تا دو برابرِ این زمان را صرف بازی کنید. عنوانی که مشخصا با در اختیار داشتنِ گرافیک هنری خیرهکننده و اتمسفر و موسیقیِ گیرا، میخواهد داستانی جذاب و نمادین را بازگو کند اما بدون اینکه مکانیکهای پیچیدهای مانند مبارزات یا سیستم جابهجاییِ متنوع یا معماهای گوناگون داشته باشد، در ارائهی مکانیکهای سادهی یک عنوان ماجراجویی و معمایی به مشکل برخورده است و تمام زیباییهای خود را در مشکلات تکنیکی خود غرق کرده است. تجربهی Vane بدون شک به دلیل جهتگیریِ منحصربفرد و زیباییهای سمعی و بصریِ آن، برایتان به یادماندنی خواهد بود اما مطمئنا لحظات خوشی در هنگام تجربهی آن منتظر شما نیست.
(بازبینی تصویری)
به لطف طراحی هنریِ خیرهکنندهی بازی، محیطها مانند کانسپت آرتهایی متحرک جلوه میکنند
باگهای متعدد بازی ممکن است از پیشروی شما در بازی جلوگیری کنند
بازی تنها در موقعیتهای بسیار محدود از رابط کاربری و راهنماییِ مستقیم استفاده میکند
از باگهای بازی سواستفاده کنید تا به محیطهای جدیدی دست پیدا کنید!
نکات مثبت:
طراحی هنریِ خیرهکننده
موسیقیِ منحصربفرد که بصورتی نوآورانه در گیمپلی نیز نقش دارد
عدم دخالت بازی در حل معماها که بعضا باعث حس شگفتانگیزی از اکتشاف می شود
نکات منفی:
پر از باگهای مختلف که بعضا از پیشروی در بازی نیز جلوگیری میکنند
محیطهای وسیعی که با توجه به عدم راهنماییِ مناسب توسط بازی، به راحتی میتوان در آن سردرگم شد
عدم وجود چکپوینت و سیستم ذخیرهسازی ناکارآمد
عدم تنوع در معماها
پلتفرمینگِ بیدقت و خستهکننده
سخن آخر:
Vane یک ماجراجوییِ اتمسفریک با محتوایی دو ساعته است که به دلیل مشکلات متعددِ تکنیکی و سردرگمیهایی که در آن منتظر شماست، ممکن است حتی تا 5 ساعت زمان به خود اختصاص دهد. یک تجربهی منحصربفرد با موسیقی و گرافیک هنری خیرهکننده که در دریایی از باگها و مشکلات مکانیکی محو شده است.
Verdict
Vane is a 2-hour atmospheric adventure game that due to its numerous technical problems and confusing language will take up to 5 hours to finish. It is a unique experience with stunning art design and music that unfortunately has been lost in a sea of bugs and gameplay problems
Score: 4.5 out of 10 – PS4