نقد فیلم بمب، عاشقانه‌ای از جنس دهه شصتی‌ها

اگر متولد دهه شصت باشید، با سعید فیلم بمب ارتباط برقرار می‌کنید و اگر کمی دیرتر به دنیا آمده باشید و متولد دهه ۵۰ باشید؛ با کاراکتر ایرج انس می‌گیرید. ایرج و سعید دو مرد قصه فیلم جدید پیمان معادی هستند که هر دو زیر بمباران سال ۶۶ تهران عاشق می‌شوند. سعید عاشق دختر همسایه و ایرج عاشق دوباره همسرش که چند ماه است با یکدیگر قهر هستند. داستان فیلم بمب به همین سادگی و عاشقانگی است و زیر رگبار موشکباران رخ می‌دهد، چه تضادی از این بالاتر؟

پیمان معادی را بیشتر به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای و قهار می‌شناسیم که چند باری توانسته هنرش را به فراسوی مرزهای کشورمان هم ببرد و در آثار بین‌المللی نقش آفرینی کند. داشتیم به این فکر می‌کردیم که نکند پیمان هم مانند برخی دیگر از بازیگران قصد عزیمت از ایران را داشته باشد که او خبر از ساخت فیلم جدیدی به اسم بمب را داد.

خبر ساخت فیلم جدید معادی همانند نام فیلم او مثل بمب در رسانه‌ها ترکید و بعد از مدتی که فیلم برای جشنواره فجر آماده شد، تصمیم بر این شد که نامش کمی تا قسمتی تغییر پیدا کند. در نهایت فیلم معادی با نام بمب، یک عاشقانه شناخته شد و حالا هم با همین اسم روی پرده سینماها رفته است.

نقد فیلم بمب

فیلم بمب حواشی زیادی را در حین اکرانش در جشنواره فجر به چشم خود دید و از معدود آثاری بود که نتوانسته بودم آن را ببینم. اکنون با دیدن این فیلم می‌توانم دلیل حواشی پیش آمده را حدس بزنم و به جسارت معادی هم تحسین بگویم. او زاویه‌ای از جنگ را به تصویر کشیده که کمتر کسی جرات ورود به آن را دارد و دیالوگ‌هایی در فیلم گنجانده که شنیده شدن آنها در سالن‌های سینما تعجب آور است. شاید عده‌ای روی فیلم برچسب سیاه‌نمایی و یا تخریب سربازان زمان جنگ را بزنند ولی باید حواسشان باشد که فیلم جدید معادی به معنای واقعی اثری ضدجنگ و در نکوهش این پدیده است.

بوی ضدجنگ بودن فیلم بمب، یک عاشقانه از مضمون اصلی آن در می‌آید یعنی همان عنصر عشق. عشقی که لا به لای ترس و وحشت پایتختی در بحبوحه جنگ شکل می‌گیرد و به شدت نوستالژیک است.

موسیقی دلنشین فیلم که در بسیاری از سکانس‌های بی‌دیالوگ آن شنیده می‌شود نیز به شدت با احساسات بیننده بازی می‌کند. فیلم بمب، یک عاشقانه جزو معدود آثار مربوط به سینمای جنگ است که بدون پرداختن به این مقوله، تا این حد جنگ را وارد پوست و خون داستان خود می‌کند و بیشترین تاثیر را روی مخاطبش هم می‌گذارد. معادی با وارد شدن به میدان جنگ و ساخت یک اثر حماسی هم نمی‌توانست به این شکل تاثیرات حرف خودش را در فیلم جاری کند.

نقد فیلم بمب

داستان فیلم بمب، یک عاشقانه قصه ناظم مدرسه‌ای به نام ایرج (با بازی پیمان معادی) است که چند ماهیست با همسر خود به نام میترا (با بازی لیلا حاتمی) قهر کرده‌اند و رابطه‌شان شکرآب شده است. فصل امتحانات ثلث دوم در پاییز سال ۱۳۶۶ است و تهران دوباره زیر موشکباران ارتش عراق قرار گرفته است. مدیر مدرسه (با بازی سیامک انصاری) تصمیم می‌گیرد تا امتحانات جاری را زودتر برگزار کند و مدرسه را ببندد تا جان بچه مردم به خطر نیفتد. یکی از این بچه‌ها سعید نام دارد که از قضا همسایه ایرج هم هست. ساختمانی که ایرج و سعید در آن می‌نشینند زیرزمینی دارد که تمامی اهالی آنجا از آن به عنوان پناهگاه استفاده می‌کنند.

ایرج و میترا بنا به دلایلی علاقه‌ای برای رفتن به پناهگاه در زمان شنیده شدن آژیر قرمز ندارند اما سعید همواره با خانواده‌اش به زیرزمین رفته و در آنجا با دیگر همسایگان گپ و گفت دارند. سمانه دختریست هم سن و سال او (دوم راهنمایی) که از اقوام دور همسایه‌شان هست و چند هفته‌ای را در قرار شده در آنجا بماند. سعید یک دل نه صد دل عاشق سمانه می‌شود و آرزو می‌کند که دائم موشکباران شود تا او بتواند بار دیگر محبوبه‌اش را در زیرزمین پناهگاه ببیند.

نقد فیلم بمب

دو داستان موازی عاشقانه فیلم دو روی یک سکه هستند و با اینکه به نظر می‌رسد زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند اما وجه مشترک زیادی درونشان دیده می‌شود. اولا نقش پررنگ مردها در این عاشقانه به چشم می‌آید و می‌توان به جرات ادعا کرد که فیلم بمب جزو معدود عاشقانه‌های مردانه‌ای است که سینمای ایران به چشم خود دیده و در آن به ارزش زنان هم تکریم شده است.

معمولا واژه عاشقانه و رمانس با فیلم‌هایی در می‌آمیزد که زنانه به نظر می‌رسد و کمتر اثری می‌تواند تا به این حد روحیه مردانه را وارد چرخه عشق کند.زنان در فیلم بمب چون الهه‌هایی هستند که پرستیده می‌شوند و مردان نیازمند آنها هستند. کافیست نگاهی بیندازید به مو پشت گوش انداختن سمانه و مات و مبهوت نگاه کردنش توسط سعید که با موسیقی بی‌نظیری در تصویر، دل هر بیننده‌ای را می‌لرزاند.

نقد فیلم بمب

از آنسو فرهنگ دیالکتیک و گفتگو که در مردان کمتر دیده می‌شود هم در دو کاراکتر اصلی خلق شده توسط پیمان معادی (او نویسنده فیلم هم است) دیده می‌شود. البته این فرهنگ باب گفتگو در فیلم صرفا حول دو کاراکتر مذکر فیلم نمی‌چرخد و دخترک دانش آموزی که میترا به آن آموزش زبان می‌دهد هم با والدین خود صحبت نمی‌کند.

فیلمساز در اثرش می‌خواهد بگوید با یکدیگر حرف بزنید و از حرف زدن خجالت نکشید. حرف نزدن و درون خود ریختن نتیجه‌ منفی به بار خواهد داد و می‌توان عمده‌ای از مشکلات را با همین گفتمان حل کرد. نه سعید جرات دارد از عشقش به سمانه چیزی بگوید و نه ایرج قصد دارد ناز زنش را بخرد و با او حرف بزند تا گره مشکلاتشان باز شود و با یکدیگر آشتی کنند.

نقد فیلم بمب

یک سوم پایان فیلم، نوع عاشقانه اثر تفاوت پیدا می‌کند و به سمت همین دیالوگ گویی پیش می‌رود. دیالوگ‌هایی که تاثیرش روی روابط سرد کاراکترها حس می‌شود و دقیقا به تماشاگر نشان می‌دهد که گفتگو کردن چقدر مسائل را زیبا می‌کند. حتی مونولوگ گویی سعید در یک نامه برای معشوقه نوجوانش، بسیار شیرین است. معادی در این نامه نویسی عاشقانه گریزی به عشق‌های مخفی دهه ۶۰ می‌زند که بسیاری از آنها روی کاغذ شروع می‌شد و در همان کاغذ هم تمام می‌شد.

حس نوستالژیک بازی او در این فیلم به شدت بیداد می‌کند و در مدت تماشای فیلم، جملات یادش بخیر را زیاد از زبان اطرافیان خود می‌شنوید. اما در حقیقت باید اعتراف کرده که این خاطره بازی در برخی صحنه‌ها غلوآمیز صورت گرفته و به نظر می‌رسد فیلمساز قصد داشته در نماهایی، رنگ و بوی دهه شصت را به زور وارد فضای فیلم کند. از آن طرف با وجود رعایت کردن بسیاری از المان‌های تصویر برای هرچه طبیعی‌تر نشان دادن دهه شصت در فضای فیلم، بازهم شاهد گاف‌هایی هستیم ک در نوع خود تعجب برانگیز است. کاراکتر میترا و پوشش و استایل او که برای زنی در دهه شصت عملا غیرممکن بود و تردد او در خیابان با این نوع پوشش، غیرقابل باور.

نقد فیلم بمب

برای هرچه پر رنگ تر شدن این خاطره بازی، معادی لوکیشن دوم فیلم خود را مدرسه سعید انتخاب کرده تا بتواند با کمک آن گریزی به کودکی دهه شصتی‌ها بزند. سکانس‌های مدرسه که بیشتر شبیه یک فیلم کمدی سیاه می‌مانند، همخوانی چندانی با داستان عاشقانه لوکیشن منزل ندارند ولی در کمال تعجب یک ارتباط پنهان و قوی بین آنها حس می‌شود.

شخصیت‌های ثابت این دو لوکیشن که همان سعید و ایرج هستند، مشکلات عاشقانه‌شان را با خود به مدرسه حمل می‌کنند و در پس پرده قصه مدرسه و معلمان و دیگر دانش آموزان، آنها را روایت می‌کنند. فیلمساز عنصر عشق را در این صحنه‌ها هم رها نکرده و آن را مانند یک عطر خوشبو در سطح فیلم، ولو در مدرسه، جاری می‌سازد.

نقد فیلم بمب

در کنار این تم عاشقانه، تم جنگی فیلم را نیز نباید فراموش کرد؛ تمی که ربطی به سایر آثار جنگی و دفاع مقدس ندارد و همین موضوع هم تا حدی باعث برخی شکایت‌ها از سمت تندرویان شده است. وحشت موشکباران دهه ۶۰ به خوبی در سرتاسر این فیلم عاشقانه حس می‌شود و تلفیق این دو موضوع در کنار یکدیگر هنری بوده که معادی تقریبا از پس آن برآمده است. به شخصه در آن سالها زندگی نکردم و یکی دو سالی پس از این وقایع متولد شدم، اما حسی که از بمب، یک عاشقانه گرفتم ملموس‌تر از حسی بود که بر فرض مثال از آثاری چون مصادره و نهنگ عنبر گرفتم. گرچه شاید قیاس این کارها چندان درست نباشد اما این مورد را از نظر فضاسازی دهه شصتی در این آثار عنوان کردم.

نقد فیلم بمب

موسیقی فیلم توسط النی کارایندرو ساخته شده که اصالتا یونانی است و موسیقی متن آثار سینمایی زیادی را در سطح بین‌المللی خلق کرده است. فیلم بمب، یک عاشقانه اولین اثر ایرانی است که کارایندرو برای آن نت‌های موسیقی‌اش را به رقص در آورده و روابط حسنه او با معادی علت این موضوع محسوب می‌شود. موسیقی برای این فیلم امر بسیار مهمی بوده چرا که در بسیاری از صحنه‌ها دیالوگی وجود ندارد و صرفا اکت‌های بازیگران است که داستان را پیش می‌برد و این اکت‌ها بدون حضور یک موسیقی قدرتمند و تاثیرگذار شاید حتی احمقانه به نظر می‌رسیدند،‌ اما حالا به لطف جادوی کارایندرو تبدیل به عاشقانه‌ترین (و در برخی صحنه‌ها غم انگیزترین) لحظات فیلم شده‌اند.

نقد فیلم بمب

فیلمبرداری محمود کلاری در بمب کاری کرده که سینما چشمان شما را نوازش می‌کند. پیش از این در فیلمی چون سرو زیر آب این فیلمبرداری را حس کرده بودم؛ البته ناگفته نماند تکنیک و سبک هر دو فیلم کاملا با یکدیگر متفاوت است، اما تسلط فیلمبردار روی صحنه در هر دو اثر به خوبی قابل درک است. کلاری نماهای نامعمولی را انتخاب کرده که برای مخاطب تازگی دارد و همین ابداعی بودن آنها، چشمان تماشاگر را از خستگی می‌رهاند، به ویژه آنکه ریتم فیلم در برخی جاها چندان سریع پیش نمی‌رود و اگر کلاری نبود، بی‌شک فیلم وارد فاز کسل‌کنندگی می‌شد.

زوج معادی و حاتمی که پیش‌تر در فیلم‌هایی چون «جدایی نادر از سیمین» خود را نشان دادند در اینجا هم همان شیمی قوی را حفظ کرده‌اند. سیامک انصاری همانی است که باید باشد و کلاری فیلمبردار هم که برای اولین بار لحظاتی را در سینما بازی می‌کند، همانند فیلمبرداری‌اش می‌درخشد. در بین تمامی این بازیگران مشهور نباید بازیگر خردسال فیلم را فراموش کرد که یکی از وزنه‌های اصلی فیلم است و خیره‌کننده بازی می‌کند؛ توگویی سالهاست که در عرصه بازیگری فعالیت دارد.

نقد فیلم بمب

البته در کنار تمام این موارد مثبتی که گفته شد، نمی‌توان از نقص‌های داستانی هم به سادگی گذشت. رابطه عاشقانه ایرج و میترا با اینکه از سردی شروع شده و قرار است به سمت گرمی کشیده شود (دیگر اینکه رابطه اصلاح می‌شود یا خیر را خودتان در فیلم ببینید!) اما اساس و ریشه این سری برای مخاطب گنگ و نامفهوم است. زمانی هم که فیلم تصمیم می‌گیرد دلیل و برهان این موضوع را پیش بکشد، آن را در لفافه می‌گوید به طوری که احتمالا نمی‌توانید ماجرا را درست حدس بزنید.

بعد از کمی باز شدن موضوع در میانه فیلم هم که اطلاعات بیشتری گیرتان می‌آید، آن را راضی کننده نمی‌دانید. معادی فراموش کرده که اگر قرار است برای سردی رابطه زوجین اصلی فیلمش نگران شویم، باید دلیلی منطقی پشت آن ببینیم و پیشینه کاراکترهایش را چندان خوب پوشش نداده است. البته این به آن معنا نیست که کاراکترها تک بعدی و یا به اصطلاح مقوایی هستند اما در هر حال نقص‌هایی هم در پردازش آنها دیده می‌شود.

نقد فیلم بمب

فیلم بمب، یک عاشقانه اثری متفاوت در سینمای این روزهای ایران است که از نظر فنی و تکنیکی تقریبا نمره کاملی می‌گیرد و تنها از لحاظ فیلمنامه می‌توان در بخش‌هایی از آن خرده گرفت. پیمان معادی بعد از فیلم متوسط قبلی خود برف روی کاج ها (که اتفاقا آنهم درباره سردی روابط زوجین بود) این بار جهشی موفق آمیز در سبک فیلمسازی خود داشته و کاملا مشخص است نشست و برخاست او با بزرگان سینمای کشورمان و همچنین تجربه او در سینمای بین‌الملل به کمکش آمده‌اند و او از این تجریبات نهایت استفاده را کرده است. معادی با بمب، یک عاشقانه نشان می‌دهد که درسش را خوب فراگرفته و می‌توان روی او به عنوان یک کارگردان خوب سینمای آينده کشور نیز حساب کرد.

نوشته نقد فیلم بمب، عاشقانه‌ای از جنس دهه شصتی‌ها اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.