15 بازی برتر وحشت و بقا در عصر PS1 و PS2

15 بازی برتر وحشت و بقا در عصر PS1 و PS2

"ترجمه شده از وبسایت whatculture"

بازسازی دوباره رزیدنت ایول 2 واقعه‌ای مهم و دلیلی بر حمایت طرفداران از یک بازی با عمر 21 ساله بود.

این بازی که از پایه و اساس دچار نوسازی شده بود توانست از باب فروش درعرض چند هفته ابتدایی عرضه خود ، بازی Resident Evil 7 را پشت سر بگذارد. بازسازیResident Evil 2 علاوه بر اینکه به نسخه اصلی خود به شدت وفادار بود توانست عناصر نوینی همانند شوتینگ سفت و سخت‌تر و سیستم اینونتوری هدفمندتری را هم به بازی اضافه کرده و در کنار آنها خالص‌ترین حس وحشت این سری را هم شامل شود.

البته بازی‌های دیگری هم بودند که در همان عصر و یا قبل از آن طلوع کرده بودند.

دو کنسول ابتدایی سونی دارای کاتالوگی عظیم از عنوان‌های اکشن و ترسناک بودند، از عناوین ترسناک صرف تا مقلدین خوب یا بد فرمول رزیدنت ایول.

در مقاله ذیل بازی‌هایی وجود دارند که نه کاملا ترسناک هستند و نه اکشن، بلکه ملغمه‌ای از هر دو ژانر می‌باشند، بازی‌های اکشن با رگه‌هایی از وحشت و بازی‌های ترسناکی که چاشنی اکشن در آنها وجود دارد.

پس بیایید با دندان‌های بهم قفل شده و دستانی عرق کرده نگاهی داشته باشیم (بدون هیچ ترتیب خاصی) به عناوینی که در زمان خود وحشت آفرین بودند.

15. Dino Crisis

Dino Crisis که در سال 1999 و به دنبال RE2 عرضه شد، از همان فرمول موفق استفاده کرده و فقط نامیرایان را با گونه دیگری که به تازگی منقرض شده بودند جایگزین نمود. جزیره‌ای که در آن دانشمندان مشغول خرابکاری هستند و سفری در زمان که از مسیر خود منحرف می‌شود و چرا که نه، دایناسورها تبدیل به کاندید خوبی برای ادامه دادن راه برادران زامبی خود شدند.

این بازی که از گیم‌پلی کاملا مشابه با سری‌های ابتدایی Resident Evil بهره برده و حتی شامل پازل‌های یکسانی هم بود، موارد ترسناک خودش را هم در چنته داشت. ولاسیرپتورها از پنجره به داخل می‌پریدند، تیرانوساروس رکس‌ها هم همیشه درحال تعقیب (مشخصا فقط خود بازیباز نه کس دیگر) بودند و این موارد در کنار چند چیز دیگر مواد لازم برای یک بازی وحشت و بقا را تامین می‌کردند.
عنوان دوم این سری با اینکه بازی خوبی بود، ولی بیش از پیش به سمت شوتری آرکید و بازی امتیاز محور منحرف شد و عنوان سوم هم …خب، حقیقتا قرار نیست تحت هیچ شرایطی در مورد آن صحبت کنیم. هرگز.

اگر فریاد طرفداران بازسازی Dino Crisis به اندازه طرفداران RE3 بلند باشد، شاید این سری مسکوت از نابودی رهایی یابد.

14. Silent Hill 1/2

این بازی که از شیوه محافظه‌کارانه‌تری نسبت به RE بهره می‌برد، پورتاگونیستی بنام هری میسن داشت که فردی عامی بوده و دوره‌های آموزشی استفاده از سلاح گرم را ندیده و بجای نبرد با موجودات کابوس‌وارِ سایلنت هیل از دست آنها فرار می‌کرد.

طولی نکشید تا هری که در جستجوی دختر گمشده‌اش بود، خود را درگیر اتفاقات پیچیده و ناجور شهر فاسد سایلنت‌ هیل و ساکنانش بیابد. هری و دخترش بخاطر وجود آئین عجیب و غریب مرسوم در این شهر و پیامدهای آن، تبدیل به قربانیان اتفاق بزرگتری شدند.

دنباله این بازی هم برپایه ترس روانشناسانه قرار داشت زیرا ما داستان جیمز ساترلندی را دنبال می‌کردیم که در جستجوی همسرش بود….همسری که 3 سال قبل از آن تاریخ مرده بود. یا شاید هم تمام آن وقایع در شهر سایلنت هیل نبوده و در ذهن جیمز جریان داشت…

این عنوان که باز هم بر بُعد استراتژیک ژانر وحشت و بقا بیشتر از اکشن آن تمرکز کرده بود، توانست با گره‌های داستانی پیچیده به اندازه عنوان اول ترسناک باشد.

این دو عنوان ابتدایی سری نمونه‌های خوبی از تکیه بر وحشت روانشاختی و ناخودآگاه بودند، برخلاف ادامه سری که دست به دامان وحشت جامپ اسکری گردید. حال با توجه به کنسل شدن ادامه سایلنت هیل هیچکس از آینده این سری باخبر نیست…

13. Second Sight

Second Sight که توسط استودیو خالق سری Timesplitters توسعه یافته بود، به شکل مفتضحانه‌ای تحت‌الشعاع بازی ضعیف Psi Ops قرار گرفت. این عنوان به شکل جالبی شوتر سوم شخص مبنی بر کاورگیری را با جابجایی اجسام توسط نیروهای ماورایی ترکیب نموده و داستان تقابل با دسیسه‌ها و اتفاقات مشکوک مربوط به تحقیقات فراروانشناسانه را روایت می‌کرد.

داستان این بازی که فقط می‌توان از آن به عنوان روایت پیش الهام شونده یاد کرد، بجای نشان دادن گذشته دروغین در واقع آینده امکانپذیر از بازی شما را نشان می‌داد. اتفاقاتی که بنظر در گذشته واقع شده بودند، در حقیقت زمان حال بوده و همچنین زمان حال مسیر در دسترسی بود که میشد از آن دوری کرد. گیج کننده بود؟ خودتان را سرزنش نکنید، اوضاع همیشه در مورد سفر در زمان قاتی پاتی می‌شود.
همانطور که اشاره شد، از بخت بد Second Sight چند ماه بعد از بازی ضعیف شوتر-همراه با قدرت‌های ذهنی Psi Ops عرضه شد و متاسفانه در دید همگان "یک چیزی در مایه‌های همان قبلی" در نظر گرفته شد.

ولی هرگز نگویید هرگز. THQ حقوق قانونی این بازی را در سال 2018 ابتیاع کرد و کسی از آینده خبر ندارد.

12. Martian Gothic: Unification

به شکل شگرفی این بازی در کره مریخ و آینده آن زمان(سال 2019) و در پایگاهی بنام Vita-01 که حسی همانند یک سیاهچاله فضایی ایجاد می‌کرد، جریان داشت. پس از پیام کوتاه رمزنگاری شده‌ای به زمین، تیمی 3 نفره برای فهمیدن چند و چون ماجرا به مریخ اعزام می‌شوند. این تیم که بر اثر حوادث پیش‌بینی نشده در همان ابتدای کار از هم جدا شده بودند، باید جداگانه به جستجو پرداخته و تنها با اتکا به ارتباط رادویی میان خود از شرح ماوقع آگاه میشدند.

با استفاده از بدعت جدیدی بر اساس نظریه "جداشدن و فتح کردن"، روبرو کردن هر 2 شخصیتی از بازی باعث شکست میشد. تغییر کاراکتر هم در حالت همزمان صورت می‌گرفت، بدین معنی که اگر یکی از شخصیت‌ها را در فضا باز رها می‌کردید، در مقابل حمله‌ها آسیب‌پذیر میشد.

بعلاوه یک سیستم ذخیره‌سازی جدید، لزوم برنامه‌ریزی را می‌طلبید و همچنین با توجه به اینکه دشمنان قابل معدوم سازی نبوده و با نزدیک شدن دوباره از جای خود برمی‌خاستند، تجربه این بازی بیشتر به وحشت و بقای تاکتیکی نزدیک بود تا اکشن خالص. متاسفانه بزرگترین ضعف این بازی، گرافیک تاریخ گذشته و غیر قابل مقایسه با باقی عناوین آن زمان بود. همچنین داستان این بازی ملغمه‌ای از عناصر زیادی از علوم مختلف میشد که به شکل نامتناسبی با هم مخلوط شده بودند.

11. Galerians

Galerians در زمانی عرضه شد که اشتیاق برای Resident Evil در سطح بالایی قرار داشت ولی این بازی از سیستم مبارزه سنتی مبنی بر اسلحه چشم‌پوشی کرده و نیروهای ذهنی ریون که پروتاگونیست بازی بود را جایگزین آن نمود. این بازی از سیستم دوربین زاویه ثابت مرسوم همان زمان استفاده کرده و همچنین از سیستم مدیریت اینونتوری قدیمی همانند Resident Evil بهره می‌برد.

قدرت‌های ذهنی مورد استفاده ریون به وسیله مصرف داروهایی تجدید میشدند و این داروها هم منابع محدودی داشتند. وانگهی استفاده بیش از اندازه از این قدرت‌ها باعث ورود ریون به حالت خشم‌گونه‌ای میشد که علاوه برکشتن تمامی دشمنان اطرافش، در طولانی مدت باعث آسیب دیدن خود او هم می‌گردید.

این بازی که از رگه‌های نام آشنایی با Second Sight همانند فراموشی و آزمایشات اشتباه بهره می‌گرفت، داستان و ظاهری همانند انیمه‌های شرقی داشت.Galerians با استفاده از هوش مصنوعی رندانه و پیچیدگی‌های افراطی‌اش، تغییراتی شگرف در قالبی بوجود آورد که Capcom با سری‌های خودش پایه‌گذار آن بود.

پس از دنباله که چند سال بعد و بر روی کنسول PS2 عرضه شد، خبر دیگری از این عنوان به گوش نرسیده است. اگر به بازی‌های قدیمی سبک رزیدنتی علاقه دارید، این بازی ودنباله‌اش ارزش امتحان دارند.

10. Ghosthunter

هنگام نگاه کردن به سال‌های ابتدایی قرن حاضر، عنوان سوم شخص ماجرایی به چشم می‌خورد که در قلمروی روح‌ها و ماورالطبیعه جریان داشت. بازیباز به عنوان افسر لازاروس جونز در اولین روز کاری‌اش و در معیت همکارش آنا استیل برای تحقیق در مورد صداهای عجیبِ مدرسه‌ای که در آن استادی 10 نفر از شاگردانش را به قتل رسانده و پس از آن به مدت 10 سال ناپدید شده بود، فرستاده میشد.

یا بقولی داستان اینگونه آغاز میشد. ولی پس از سپری کردن این مقدمه دروغین، داستان به بازگو کردن روایت شوالیه‌های شکست خوردهِ احیا شده و اشباح سرگردان در کنار ما می‌پرداخت. در مسیر پیشبرد داستان و بعد از آزاد کردن استاد و ارواحی که خود او اسیر کرده بود، پی می‌بردیم که او اصلا قاتل دانش‌آموزان نبوده است.

این بازی از گان‌پلی و شیوه‌های تسخیر خوبی بهره می‌برد، مخصوصا استفاده از نسخه بدون سیم تله روح‌گیر. همچنین بازیباز بر اساس چهارچوب تحقیقات استاد در مناطق مختلفی من‌جمله ملک اربابی دورافتاده، بازداشتگاه و کشتی ارواح حاضر میشد.

همچنین این بازی کست پرستاره‌ای هم داشت، مثلا صداپیشه قدیمی راب پولسن، بازیگر ترمیناتور 2 جو مورتون و حتی سر مایکل گمبون. گرافیک خوبی داشت و حتی نظر منتقدان را هم جلب کرد. افسوس که خبری از Ghosthunter نیست و این بازی در نیستان به فراموشی سپرده می‌شود.

9. Obscure

اگر بازی قبلی از بابت گرافیک در زمانه خود سرآمد بود، پس باید Obscure را به عنوان فیلم آن زمان در نظر گرفت.

این بازی در زمانی عرضه شد که فیلم‌های اسلشر نوجوانانه همانند دنباله هالوین، جمعه سیزدهم و سری جیغ درحال رنسانس بودند و با اکران فیلمی همانند قسمت اول اره، Obscure از بابت منبع الهام کم و کسری نداشت.

بازهم زمینه داستان در مورد آزمایشات و نمونه‌های انسانی بود. در این بازی گروهی از نوجوانان به مدت یک شب در مدرسه‌شان محبوس شده و باید در مقابل سپاهی از دانش‌آموزان جهش یافته قرار می‌گرفتند. هرکدام از 5 دانش‌آموز قابل کنترل توانایی‌های خاص خود را به گیم‌پلی می‌افزودند و همچنین این بازی به شکل دو نفره هم قابل تجربه بود.

گیم‌پلی بازی Obscure با استفاده از مکانیک روشنایی که بعدها در Alan Wake گسترش یافت، بر پایه قهرمانی همه فن حریف نبوده و تمرکز خود را بر بقا و پرده‌برداری از رازهای مدرسه می‌گذاشت.

Obscure آنچنان خوب کار کرد که دنباله‌ای داشته باشد ولی آن بازی هم تقریبا یکسان از آب در آمده و پس از آن این سری در سکوت فرو رفته است.

8. Clock Tower 3

این بازی با فاصله گرفتن از ریشه‌ها این سری که بر اساس اشاره و کلیک بود، تجربه‌ ماجرایی سوم شخصی را ارائه نموده و برخلاف گذشتگان خود که پازل محور بودند، تمرکز خود را بر بقا گذاشته بود.

فرضیات داستان بازی البته تا حدی آشفته بود: پورتاگونیست 14 ساله بازی آلیسا همیلتون متوجه می‌شود که از دودمان سلحشوران مسافر در زمان بوده و از سال 2003 به دهه 40 و 60 میلادی فرستاده شده تا با نهادهای شیطانی نبرد کند. او که به بطری آب مقدس مسلح بود بیشتر درحال فرار کردن و مخفی شدن بود تا ایستادن و جنگیدن.

بهرحال تا انتهای هر ماموریت چنین بود و بعد آب مقدس به زوبین تبدیل شده تا او بتواند هیولای هفته را نابود کند. متاسفانه این تغییر فرمت پس از مدتی تکراری میشد.

درست است که Clock Tower 3 بهترین بازی این لیست نیست ولی حداقل تلاش خود را در جهت تغییر اساس گیم‌پلی سری خود انجام داده است و همین قضیه باعث نقدهای متفاوت و عدم موفقیت تجاری این بازی شد.

7. Extermination

این بازی به عنوان یکی از قسمت‌های سه‌گانه‌ای بود که در آب و هوای سرد جریان داشت.

Extermination در روزهای ابتدایی حیات PS2 عرضه شده و یکی دیگر از سوم شخص‌های شوتر/وحشت شبیه رزیدنت ایول بود و تفاوت وضعیت و محیط آن با بازی‌های PS1 مورد تمجید قرار گرفت.

بازیباز به عنوان یکی از نیروهای تفنگدار دریایی آمریکا برای تحقیق در مورد اعلام اخطار یک پایگاه قطبی اعزام می‌گردید. اوضاع از همان بدو ورود بد شده و مثلا در هنگام ورود تیم به پایگاه مشخص می‌شود که چرا بجای درخواست کمک، درخواست بمباران پایگاه مخابره میشد.

یکی از دلایل نام بردن از Extermination در این لیست، دوگانگی موجود در گان‌پلی آن می‌باشد: استفاده از اسلحه بسیار جذاب بوده و بازیباز را تحریک می‌کرد تا از دشمن دور شده و او را نابود کند، و روی دیگر سکه هم کمبود همیشگی مهمات بود. تاجایی که گاهی حتی یک خشاب اضافه هم در دسترس قرار نداشت.

درکل میتوان Extermination را یکی از بازیهای اکشن/ترسناک خوب در زمان خود به حساب آورد. این بازی در زمان ورود بازی Resident Evil 4 به بازار، تاریخ گذشته و قدیمی به نظر میرسید ولی با اینحال بازهم یکی از بازی‌های محبوب زمان عرضه کنسول PS2 در نزد طرفداران بود.

6. Cold Fear

بازی دیگری که در محیطی سرد اتفاق می‌افتاد. Cold Fear دومین بازی سازندگان ریبوت Alone in the Dark بر روی کنسول PS1 بود. قهرمان بازی وظیفه داشت تا به کشتی محتومی در آبهای روسیه و تنگه برینگ یاری رساند.

تام هانسن به عنوان یکی از نفرات گارد ساحلی در مقابل موجودی انگلی و نیروهای شخص ثالث قرار می‌گرفت. او به عنوان یک قهرمان غیر جذاب از همان ابتدا در بن‌بستی عجیب گرفتار آمده و می‌بایست از چند و چون ماجرا سر در می‌آورد.

این بازی از منظر فنی فوق‌العاده بود. شخصیت‌ها و اشیا در برابر موج‌ها و تاب خوردن کشتی واکنش نشان داده و بدین روش عنصر بی‌ثباتی وارد مبارزات میشد. همچنین سیستم اینونتوری هم در بازی موجود نبود، بنابراین از آیتم‌های سلامتی باید در لحظه استفاده شده و مقدار مهمات به اندازه خشاب اسلحه‌های موجود در دسترس بود و این مهم عنصر برنامه‌ریزی را وارد بازی می‌نمود.

متاسفانه این بازی نابود شد. علارغم نقدهای مثبت، مقایسه شدن آن با RE4 باعث محو شدن تمام ویژگی‌های مثبتش و غرق شدن در امواج بازی‌های موفق‌تر گردید.

5. The Thing

The Thing به عنوان آخرین بازی لیست که در محیطی سرد جریان داشت، عنوانی منحصر بفرد بود. این بازی دنباله‌ای بر فیلمی به همین نام بود که در سال 1982 توسط جان کارپنتر ساخته شده و داستان تیمی از نیروهای ویژه ایالات متحده را در ادامه پایان‌بندی فیلم روایت می‌کرد.

درحالی که این بازی گرافیک انقلابی نداشت و اکشن آن هم مورد جدیدی به فرمول آشنای این دست بازی‌ها اضافه نمی‌کرد ولی چیز فوق‌العاده دیگری برای عرضه داشت: مکانیک ترس/اعتماد.

بدین معنی که تمامی NPCهای بازی درصورت برخورد با پورتاگونیست ممکن بود به شخصیت بلیک اعتماد کرده و یا اینکه او را همان موجود در نظر بگیرند. درجه‌های مختلف اعتماد هم باعث میشد تا مردمی که ممکن بود نافرمان باشند یا مطیع، وحشت کرده و از ترس بمیرند، خودشان یا دیگران را به کشتن دهند و یا به تخریب محیط بپردازند.

این بازی همچنین از سیستم احتمال سرایت هم بهره می‌برد، بدین معنی که هربار شخصیت‌ها در نزدیکی دشمنی قرار می‌گرفتند ممکن بود سرانجام توسط آن آلوده شده و خودشان هم به دشمن تبدیل شوند.

درصورتی که اتفاقات پایانی فیلم شما را قانع نکرده و به دنبال مکانیک‌های جدید در گیم‌پلی بودید، این بازی می‌توانست تجربه وحشت بقای خوبی باشد.

4. Forbidden Siren

با وجود اینکه Forbidden Siren مکانیک‌های مخفی‌کاری ضعیفی داشت ولی بدین معنی نیست که بازی ترسناک بدی باشد.

نادیده گرفتن ضعف‌های بدیهی که با آغاز بازی خود را نشان می‌دهد کار سختی است، همانند مکانیک مخفی‌کاری که اشاره شد، بافت‌های صورت جابجا شده و ساختار اپیزودیک عجیبش.

ولی در پس این ضعف‌های محرز، یک بازی ترسناک قوی نهفته بود. همانند بازی Obscure که از فیلمهای وسترن الهام گرفته بود، منبع الهام سری Siren هم فیلمهای معاصرش مانند حلقه و کینه و … بودند.

در این بازی مبارزه کردن در کمترین میزان ممکن خود حفظ شده و عبور کردن مخفیانه از کنار شیبیتو بهترین شیوه پیشروی بود. همچنین استفاده از توانایی قابزنی دید که با این بازی معرفی شد به بازیباز این امکان را میداد که از منظر دشمنانِ نزدیک، محیط را دیده و الگوهای گشتزنی آنها را پیش‌بینی نمایند.

این بازی از لحاظ تجاری موفق بود و چند دنباله هم برای آن ساخته شد و راه را برای عرضه عناوینی برپایه غایب موشک‌بازی به مانند Outlast و Alien: Isolation باز کرد.

نگاهی دوباره به این بازی هم میتواند جالب باشد.

3. Fatal Frame/Project Zero

این بازی هم با توجه به تمرکزش بر وحشت تاریک و اکشن کم، رگه‌های مشترکی با Forbidden Siren داشت، Fatal Frame قطعه دیگری از ژانر وحشت ژاپنی بود.

Fatal Frame (که در اروپا بنام Project Zero شناخته میشد) محیط‌گردی سوم شخص را با نمای اول شخص بدون مبارزه ترکیب کرده بود. استفاده از دوربینی عتیقه بنام جعبه عکاسی تنها روش به اسارت گرفتن و آرام کردن ارواحی بود که در عمارت مورد تحقیق پرسه می‌زدند.

جریان بازی در دهه 80 اتفاق می‌افتاد و پورتاگونیست بازی در جستجوی خواهر گمشده خود باید با ارواح بدطینت افرادی که قبلا وارد این ساختمان شده و در آنجا هلاک شده بودند، مقابله می‌کرد. قهرمان بازی فقط به دوربین خود و حس ششمی برای جانمایی کردن ارواح نزدیک مسلح بود، و بازی از همین مورد بهره برده و با ایجاد جامپ‌اسکیرهای ناشی از نشان دادن اجنه در منظره‌یاب دوربین برای ایجاد ترس استفاده می‌کرد.

Fatal Frame که راه را برای ارائه ایده‌های نوینی مانند Outlast و دنباله‌هایش باز کرد، هنوز سری قدرتمندی بوده و آخرین عنوان آن چند سال پیش بر روی Wii U عرضه گردید. اگر هنوز کنسول PS2 خود را در دسترس دارید، امتحان کردن دو عنوان اولیه این سری خالی از لطف نخواهد بود.

2. Parasite Eve 2

درحالی که نسخه اول این سری عنوانی مبتنی بر نقش‌آفرینی ژاپنی تاکتیکی با تمایل بیشتر به روایت داستان نسبت به اکشن بود ولی ادامه آن به نحوی شباهت بیشتری به Resident Evil داشت.(و بیشتر از قبل بازیبازان غیرژاپنی را جذب کرد)

Squaresoft که سوار بر قطار موفقیت‌های فاینال فانتزی به سرعت به پیش می‌تاخت، به شکل هوشمندانه‌ای عناصر نقش‌آفرینی ژاپنی را در سیستم مبارزه این بازی مخلوط کرده و مبارزات آن را به چیزی فراتر و تاکتیکال‌تر از "اینقدر شلیک کن تا بمیره" تبدیل کرده بود. سلاح‌ها و مهمات گوناگون و زره‌های مختلف به همراه ابزارهای یاری رسان در دفاع در دسترس بودند و همچنین نکات مخفی و جوایزی هم در محیط بازی قرار داشت.

بهرحال فقط یک عامل جدید این بازی را از معاصران کپکامی‌اش جدا می‌کرد: استفاده از قدرت‌های پورتاگونیست بازی، ایا برئا. ایا در این بازی که زمینه داستانی بازی اول در مورد دستکاری سلولی و تجربیات اشتباه علمی را دنبال می‌کرد، به زرادخانه قدرتمندی از نیروهای تهاجمی و تدافعی مجهز بود که می‌توانست نتایج نبرد را تغییر دهد.

بازی از لحاظ داستانی و گرافیکی در زمان خود فوق‌العاده بود. شنیدن خبرهایی در مورد Parasite Eve می‌تواند بسیار خوش‌آیند باشد ولی پس از تجربه ناموفق سومین نسخه PE که بصورت انحصاری بر روی PSP عرضه شده بود، چیز دیگری بصورت رسمی اعلام نشده است.

1. Resident Evil 3

با اینکه بازی دوم این سری ارزش این همه توجه را دارد ولی از خاطر نبریم که بازگشت جیل والنتاین هم می تواند چقدر خوب باشد. اتفاقات این بازی که تقریبا به موازات فرار بزرگ لئون و کلیر اتفاق می‌افتد، داستان زنی جسور را در حین گریز از این شهر طاعون زده دنبال می‌کند.

در این بازی مناطقی از بازی دوم من جمله ایستگاه پلیس راکون سیتی و اطرافش نمایش داده میشد و همچنین مکانیک‌های جدیدی مانند ترکیب باروت و حرکت عقب‌گرد هم به بازی اضافه شده بود.

همچنین…نمسیس هم حاضر بود. او ماموریت داشت تا باقیمانده گروه استارز را نابود کند و در این راه برای متوقف کردن جیل نهایت شقاوت را بکار می‌گرفت.

فرار کردن از دست زامبی‌ها با رفتن به اتاقی دیگر(که شامل بارگذاری اتاق جدید میشد) جزء حرکات معروف این سری بود، ولی عبور زامبی‌ها از در و پنجره در برخی بخش‌های بازی سوم باعث تزریق ترس به ذهن و بدن بازیباز می‌گردید. این مکانیک گیمپلی امروزه معمول است ولی در زمان خود برهم خوردن آسودگی پس از فرار با سر رسیدن زامبی به اتاق جدید باعث ایجاد ترس و هیجان میشد.
بنظر میرسد با استقبال و تمجیدی که از عرصه RE2 شامل حال کپکام شد، بازسازی RE3 Nemesis هم توسط این کمپانی دور از ذهن نباشد. امیدواریم.

پردیس‌گیمی‌های عزیز به پایان این مقاله رسیدیم؛ در انتها لطفا تجربیات خود از بازی‌های لیست بالا و دیگر بازی‌ها این سبک را با ما در میان بگذارید. در بخش کامنت‌ها منتظر شما عزیزان همراه هستیم.

مترجم: صادق بستانی