نگاهی به فیلم تیغ و ترمه: شلم شوربای پوراحمد [فجر ۹۷]

کیومرث پوراحمد همان فردی است که سریال قصه‌های مجید را برایمان ساخته و در بین آثار سینمایی نیز فیلم‌هایی چون خواهران غریب و شب یلدا را در کارنامه هنری‌اش دارد. پوراحمد همان فردی است که سالها بعد از خلق این آثار توانست فیلمی مثل اتوبوس شب بسازد و تاحدی خودش را احیا کند و البته اون همان شخصی است که بیش از ده سال است اثری درخور توجه نساخته و وارد دوران سیاه فیلمسازی خود شده است. پور احمد ۶۹ ساله با فیلم تیغ و ترمه بعد از چند سال دوری از صندلی کارگردانی، بار دیگر فیلمی را خلق کرده و علاقه‌مندان به این امید به تماشای فیلمش می‌نشینند که بار دیگر قدرت قصه‌گویی او را دریابند اما افسوس که تیغ و ترمه بدترین فیلم کارنامه هنری پوراحمد به شمار می‌رود.

خوشبختانه جشنواره سی و هفتم فیلم فجر آثاری اقتباسی را در خود جای داده که همیشه ضعف نبود (و یا بهتر بگویم کمبود) این گونه آثار در سینمای ما حس می‌شد. رابطه بین ادبیات و سینما در کشور ما چندان رابطه خوبی نیست و به ندرت شده که اثری اقتباسی از روی یک کتاب موفق ساخته شود و بتواند به همان شکل موفق آمیز رفتار کند. یکی از این موارد معدودی که به شخصه در ذهنم سراغ دارم سریال دایی جان ناپلئون اثر ناصر تقوایی است که توانست مانند کتاب در بین مردم محبوب شود و در عین وفاداری به منبع اصلی، خلاقیت‌هایی نیز در داستان جاری بسازد. اما به جز دایی جان ناپلئون باید به سریال قصه‌های مجید نیز اشاره کرد که پوراحمد به زیبایی توانست آن را به سریالی تبدیل کند که شهرتش حتی از کتاب هم پیشی بگیرد.

کیومرث پوراحمد روابط خوبی با دنیای ادبیات داشته و به جز قصه‌های مجید در فیلم‌هایی چون خواهران غریب و یا فیلم نان و شعر نیز از منابع ادبی برای ساختشان الهام گرفته و برای آخرین فیلمش نیز سراغ کتاب پست مدرن و جدیدی از نشر چشمه رفته به نام کی از این چرخ و فلک پیاده می‌شم؟ این کتاب توسط گلرنگ رنجبر نوشته شده و سبک منحصر به فردی دارد و توانسته یک قصه درام را با فضایی جنایی و تریلر رواشنانسانه ترکیب کند و داستانی بدیع را پدید بیاورد؛ داستانی که البته بی‌اشکال هم نیست و اینکه چرا این کتاب باید دستمایه ساخت فیلم جدید کیومرث پوراحمد هم بشود خودش یک سوال بی جواب است.

نقد فیلم تیغ و ترمه

داستان کتاب روایتگر زندگی دختری شاعر به نام ترمه است که مادرش لیلی بعد از دوازده سال بار دیگر به ایران برگشته تا هم تکلیف مال و اموال همسرش را مشخص کند و هم اینکه ترمه را با خود به خارج ببرد. ترمه به همراه نامزدش امیر تازه زندگی‌شان را آغاز کردند و هر دو هنرمند هستند. این دختر ۲۰ ساله در خردسالی پدرش را بر اثر سکته قلبی از دست داده و از همان موقع هم مادرش او و کشورش را ترک گفت و ترمه پیش عموی خود یعنی عمو جهان بزرگ شد. عمو جهان در واقع یکی از دوستان صمیمی پدر ترمه است که او را مانند دخترش دوست دارد و پیرمردی است که مشروبات الکلی معتاد بوده و از دار دنیا برایش ترمه باقی مانده است. مادر ترمه اما تصور می‌کند که جهان مال و منال همسر مرده‌اش را بالا کشیده و با همین نیت وارد یک سری درگیری حقوقی با او می‌شود و در این میان ترمه رازهای جدیدی از مرگ پدرش را می‌فهمد…

نقد فیلم تیغ و ترمه

داستان فیلم نیز تا حدی همین داستان کتاب را روایت می‌کند و تغییرات بسیار ریزی در آن اعمال شده از جمله اینکه ترمه به جای شاعر حالا یک نقاش است و شاگردی امیر را می‌کند و یا اینکه عمو جهان دیگر آنقدر پیر نیست و نقشش را هومن برق نورد با یک سبیل مسخره بازی می‌کند تا مثلا سن و سال دار به نظر بیاید. کیومرث پوراحمد خود وظیفه فیلمنامه نویسی کار را بر عهده گرفته و این بار به جای آنکه مانند خواهران غریب و یا قصه‌های مجید بتواند اقتباسی خوب از منبع ادبی‌اش در بیاورد، فیلمنامه‌ای با انبوه مشکلات ریز و درشت نوشته که با اجرای بد بازیگران و دیگر مسائل فنی همراه شده و خروجی کار در نهایت مغلمه‌ای پر از مشکلات ریز و درشت فنی است.

مشکل اولیه و اصلی اینجاست که پوراحمد اثر ادبی مناسبی را برای یک اقتباس سینمایی انتخاب نکرده و رمان ۱۶۰ صفحه‌ای خانم رنجبر پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را ندارد. رمان در حال و هوای روانشناسانه و بیانات اول شخص مفرد راوی از خودش است که جذاب شده و قصه چندان جذابی ندارد و همگان می‌دانیم که انتقال این حس و حال‌ها به داخل یک اثر بصری کار تقریبا نشدنی است.

تغییر هویت شخصیت اصلی داستان تقریبا منطقی ندارد و اینکه چرا ترمه بعد از ۱۰ سال تازه یک سری موضوعات را می‌فهمد با عقل و منطق جور در نمی‌آید. پوراحمد سعی کرده که فیلمنامه‌اش را بر اساس همان مسائل روانشناختی کتاب پیش ببرد و آن را بیشتر از یک اثر درام جلوه دهد و زمانی که فیلم وارد فاز روانشناختی خود می‌شود، از هم فرو می‌پاشد. شخصیت ترمه ناگهان عوض شده و روابط او با دیگران رنگ و بویی می‌گیرد که به هیچ وجه باور پذیر نیست و رفتارش با دیگر آدمها در چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای تغییر پیدا می‌کند.

نقد فیلم تیغ و ترمه

فیلمنامه فیلم تیغ و ترمه پر از حفره‌هایی است که تا انتهای فیلم بی پاسخ می‌ماند و گاف‌های زیادی هم در خود دارد که برخی از آنها مانند سکانس فرودگاه امام خمینی را پوراحمد به گردن نقص و اشکال در داستان کتاب می‌اندازد! (ادعایی که وی در نشست خبری با اصحاب رسانه داشت همین بود.) مشکلات فیلمنامه را به گردن منبع ادبی انداختن موضوعی بسیار عجیب به نظر می‌رسد و نمی‌توانم درک کنم که یک کارگردان سینما نداند که لازم نیست مو به مو از منبع ادبی اقتباس کرد و اگر اشکالی در منبع خود دید، می‌تواند آن را تغییر دهد و فیلم خود را از مرز مشکلات عدیده رها سازند.

فیلم تیغ و ترمه کاراکترهایی دارد که جملگی آنها برخلاف کتاب که تقریبا تمامی کاراکترها یک جور هستند (و این نقطه ضعف رمان به حساب می‌رود) سعی کرده‌اند تبدیل به تیپ شوند اما عملا از رسیدن به این موضوع بازمانده‌اند.

دیبا زاهدی که نقش اصلی فیلم را بر عهده گرفته و ایفاگر نقش ترمه است، برای اولین بار است که نقش اصلی یک فیلم را به دوش می‌کشد و زمانی که می‌خواهد نقش یک دختر روان پریش را بازی کند، بیشتر خنده‌دار ظاهر می‌شود تا یک دختر با مشکلات روانی. او در صحنه‌هایی که قرار است فیلم اندوهناک شود و به یک درام قوی تبدیل شود، با بازی بد خود همه چیز را خراب می‌کند و بازیگران کنار دست او هم دست کمی از زاهدی ندارند. لاله اسکندری و اغراق‌های بازیگری‌اش در نقش مادر او یکی دیگر از برگ‌های بازنده گروه بازیگری فیلم است.

نقد فیلم تیغ و ترمه

در این بین اما پژمان بازغی و هومن برق نورد را داریم که قضیه‌شان فرق دارد. بازغی با اینکه کمی تا قسمتی شبیه به کاراکتر خود در فیلم هایلایت بازی می‌کند، اما می‌تواند نقشش را خوب از آب دربیاورد ولیکن به خاطر فیلمنامه بی سر و تهی که توسط پوراحمد نوشته شده، نقشش در یک سوم پایانی داستان کاملا حذف می‌شود. پوراحمد در مصاحبه مطبوعاتی خود گفته که صحنه‌های بیشتری از بازغی باید گرفته می‌شد و داستان این شخصیت باید تمام می‌شد اما زمانی که پایان بندی فیلم را تغییر دادیم، در نهایت تصمیم گرفتیم که از برداشت این صحنه‌ها صرف نظر کنیم! این موضوع یک علامت تعجب بزرگ را برای همگان در پی دارد و به نظر می‌رسد که کارگردان باسابقه سینما تصمیم گرفته با حذف یک کاراکتر خود که یک سوم اولیه فیلم تا حد زیادی رو او و کارهایش مانور می‌دهد، فیلمش را از قصد خراب کند!

نقد فیلم تیغ و ترمه

فیلم تیغ و ترمه تکه پاره شده و بخش‌های اولیه آن با بخش‌های پایانی آن هیچ سنخیتی ندارند. جدای از این موارد، مشکلات متعددی در صدابرداری کار وجود دارد و به شخصه شاهد سکانسی بودم که دهان دیبا زاهدی تکان می‌خورد و صدای او شنیده نمی‌شد (سکانس گفتگوی او با عمو جهانش در کنار قطارهای مترو تهران-کرج) تدوین فیلم نیز بسیار بد انجام شده و اوج بدسلیقگی آن را می‌توان در سکانسی که مادر و دختر وارد دفتر اسناد رسمی می‌شوند و صحنه ناگهان به حضور این دو بازیگر در پارک برمی‌گردد جستجو کرد. طراحی صحنه فیلم نیز سوتی‌های فراوانی دارد (نگاه کنید به صحنه قبرستان) و فیلمبردای فیلم که به دست چشمان تیزبین و دستان چیره‌دست علیرضا زرین دست انجام شده نیز متاسفانه حرفی برای گفتن ندارد و توگویی خرابکاری پوراحمد استعداد همه تیم دور و بر او را نیز کور کرده است.

نقد فیلم تیغ و ترمه

تیغ و ترمه پر از آشوب است و نمی‌تواند خودش را از منجلابی که خالقش در جای جای آن خلق کرده نجات دهد؛ فیلم هیچ هویتی ندارد و متعلق به سینمایی است که آن را باید بدتر از ضعیف قلمداد کرد و معلوم نیست که چطور کارگردان و یا دیگر عوامل فیلم متوجه این موضوع نشده‌اند. فیلم تیغ و ترمه هیچ نکته‌ مثبتی ندارد و تنها آواز رضا یزدانی است که شاید بتواند در طول مدت فیلم مرهمی برای تمام اعصاب خردی‌های تماشاگران از دست فیلم باشد. بعد از دیدن فیلم بود که با خود گفتم کاش کیومرث پوراحمد هیچ وقت این فیلم را نمی‌ساخت.

نوشته نگاهی به فیلم تیغ و ترمه: شلم شوربای پوراحمد [فجر ۹۷] اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.